نوشته های یک پسر تنها



امروزه میخوای دنبال هرچیزی بگردی مثل این میمونه که بری میدون انقلاب! دنبال کتابی بگردی که فقط یه نسخه فقطم یک کتابفروشی اون کتابو داره!
موسیقی هم همینه خوبش خیلی کم پیدا میشه؛ قطعا سلیقه دخیله ولی خوب ممکنه سلیقۀ یکی بهش آسیب بزنه!
و اما بعد، این که موسیقی هایی که اتفاقی جلوی پای من می افتادند و من اون ها رو از روی زمین برمی‌داشتم ببینم چیه! موسیقی های خوبی از آب در اومدند و جالب اینکه با اینکه قبلا اصلا موسیقی گوش نمی دادم و روی آوردم به موسیقی بازم آهنگ های (چرندیاتِ) حامد همایون و حمیدهیراد و گروه پازل پند و. خوشم نمیاد، با تشکر از یکی از معلمامون که اومد یه جلسه فقط راجع به موسیقی خوب و بد صحبت کرد و تاثیرش روی روان آدمی.

پی نوشت: این پست به پست ثابت تو منو تبدیل میشه سعی میکنم حداقل مشخصات آهنگ هایی که گوش میدم و حداکثر خودشون رو داخل پست مذکور قرار بدم/اینکه دنیای موسیقی زیبا باشه یا زشت تو تعیین میکنی/باتشکر که تا اینجا همراهیم کردید.


خوشم میاد خدا تا یه کار اشتباهی انجام میدم یا از سر ندونم کاری یا حالا هر اشتباهی به ۴۸ ساعت نکشیده چوبشو میزنه!!

پ.ن: تیتر یعنی اینکه هرکی که چوب خدا رو میخوره صداشو خودش میشنوه و صدا هم منظور صوت نیست منظور فهمیدن اینکه چجوری خورده.


دیشب سحر چه حس نشاطی که وجودم رو فرا نگرفت / شاید چون بخاطر شروع مهمانی خدا بود / بگذریم.
من کسی بودم و هستم از بچگی که از بعضی چیزها بدم میومد بعد که بزرگتر شدم دیدم احکام اونهارو حرام کرده و بزرگتر که شدم فهمیدم بچه که بودم فطرتا از این کارهای حرام بدم میومد بدون اینکه بدونم /
نمیخوام بگم چه کارهایی ولی یکی از اون کارها موسیقی بود / که بعدا حلال و حرامش رو تشخیص دادم / چندین ماه پیش بود که با رپ آشنا شدم / همینجوری گوش دادم و گوش دادم بدون هیچ گونه هدف و فایده ای / ولی خب رپ در نوع خودش اگر اعتراض به ظلم و بی عدالتی باشه خوبه /
و اما صحبت من چیه / جناب آقای رپری که حتی نمیدونی معنی رپ چیه و میلیونی طرفدار داری / تویی که ذهن مردم رو به بازی گرفتی و خودتم خبر نداری چیکار میکنی / و چه بلایی قراره سرت بیاد / تویی که تو رپت یه حرف آدمگونه پیدا نمیشه / تو هر رپت به اندازه ده تا رپ فحش خارمادر میدی / فحش ها و حرف هایی میزنی که من تو جمع دوستام روم نمیشه بگم / رپ این نیست /
رپ موسیقی عاشقانه نیست / اعتراضیه / جناب آقای به ظاهر رپررررر / رپ فحش نیست / اعتراضه / به چی اعتراض میکنی!؟ / یه مجوز!؟ / یعنی اینقدر بدبختی که بخاطر اینکه مجوز ندادن بهت به سازمان مورد نظر فحش میدی!؟ / چقدر رپرها هستن که بدون مجوز دارن اعتراض خودشونو میکنن و فحش نمیدن که هیچی بی ادب هم نیستن / به نظام فحش میدی!؟ / زحمت کشیدی با این بصیرتت / بصیرتی که به اندازه کف خیابونه / نه / اگه به تو بگیم رپر به مفهموم رپ توهین شده / برای به دردنخور بودنت همین بس که از کشور فرار کردی / مردی وایسا مثل خیلیای دیگه تو ایران بخون / (منظورم صرفا مقصودلو نیست که اون جای بحث خودشو داره)
جدیدا چندتا رپر پیدا کردم که موسیقی اعتراضی واقعی میخونن / علیه کی!؟ / علیه اسرائیل / صهیونیزم / ایلومیناتی و هزاران مورد اعتراضیه دیگه / این اصل رپه / رپرش کیه!؟ / رپرش کسیه که تو ایرانه / اگه نیست بخاطر شغلش در رفت آمده / ولی اصلش تو ایرانه / فرار نکرده / همینجاست / رپری که شاملو میخونه / رپری که پناهی میخونه / رپری که سری تو فلسفه داره / کدوم یکی از این رپرهای فحاشِ به هرکس و ناکس یذره فلسفه خوندن!؟ / رپری که میگم انگلیسی رپ خونده برای مسیحیت بعد ربطش داده به مهدویت / ضد اسرائیل و غرب و ایلومیناتی رپ میکنه / رپری که برای خوزستان خونده / ضد دولت و رئیس جمهور ریش پشمکیمون خونده / رپری که پستی منتشر کرده ضد حسن آقامیری با چند دلیل که چرا این بشر صلاحیت نداره / این بشری (چند نفر در واقع) که اینجوریه رپره!؟ یا اون آدم فحاش بی منطق با اون صدای مزخرفش انگار داره زیر پتو رپ میخونه / و این رپرایی میگم خیلی حرفه ای تر از تو میخونن / بهتره جمع کنین /
خلاصه که به قول همین رپرایی که گفتم / باید بساطتونو جمع کنین / خدافظ رِفیق.
+ پ.ن: رفیقی که اونا گفتن منظورشون رفیق واقعی نبوده خواهشا اون رفیقو با رفیق منو اشتباه نگیرید :|
+ و جالب اینه که رپرایی که میگم معروف نیستن و به قول خودشون اقلیت رپن.


کاش تکنولوژی اونقدر پیشرفت میکرد که از پشت وبلاگ لحن همدیگرو بفهمیم! نمیدونم لحن این پست رو چجوری براتون بازگو کنم! تصور کنید من خیره شدم به یجا! به ظاهر تو فکرم! ولی دارم با شما صحبت میکنم! آروووم و از ته دل! عمیــق! خسته! مثل این! (اگه میخواید حالتمو ببینید اینو ببینید!)
من خیلی عوض شدم! ذهنیت و فکرم خیلی با قبل فرق کرده! قبل که میگم! منظورم چند سال اخیره! چه اتفاقای عجیبی افتااد! عجـــیب! واقعا عجیب! پسری که از تاریکی و تنهایی میترسید! حالا تو تاریکی میشینه به در و دیوار ترسناک و تاریکِ شب زل میزنه، میره تو خودش! با خداش حرف میزنه! با خود(ها)ش حرف میزنه! و یه آرامش عجیبی داره!
پسری که شبا از ترس خودشو میپیچید لای یه پتو عروسی کلفت و سنگین و گرم و نرم که برای سه نفر جا داشت و فقط موهای سرش از پتو معلوم بود! پسری که اتفاقات مزخرف زندگی باعث شده بودن وحشت کنه! بترسه! از تنهایی! از تاریکی! از وهمیاتی که وجود خارجی ندارن! از خیالات خود ساخته اش ترسید.
کسی نبود درکش کنه! کسی نبود کمکش کنه! و نمی‌تونست به کسی چیز بگه! یعنی گفت! ولی وقتی دید فایده ای نداره دیگه به هیچکس هیچی نگفت. هیچ کس. هیچی.
پسری که دوسال بود هرشب بدنش بخاطر اولین زله‌ای که حس کرده بود میلرزید! الانم میلرزه! هرشب فکر میکنه زمین میلرزه! ولی میبینه که نه بدن خودش میلرزه! تشخیص دادن لرزش زمین یا بدنش براش سخته! پسری که دوساله از اون شب به بعد هرشب ضربان قلبش اذیتش میکنه! دوسال هر وقت هرجایی آروم بگیری و دراز بکشی ضربان قلبت کل بدنتو بلرزونه! صدای قلبتو بشنوی! صدای آزار دهنده‌ای داره! و بعضا جریان خون تو بدنت به وضوح حس کنی! صدای قلب و حس کردن جریان خون.
دوسال هرشب، خیلی دردنــاکـــ.
اما حالا وقتی میخوابه! پنجره کنار خودشو باز میکنه! یکمی میشینه میره تو خودش! بعد دراز میکشه! بی توجه به زله و لرزش بدن! ولی هنوز صدای قلب اذیتش میکنه! و میخوابه.
و همچنان در تنهایی خودش با خدا به سر میبره.

آخرین جستجو ها